یک دختر زرق و برق دار است که کار در تاکسی سرویس. راننده تاکسی باور نکردنی بود تحت تاثیر قرار با ظاهر غیر قابل مقاومت و نیروی جاذبه از تمام مشتریان. یک روز یک زحمتکش, سیاه, خندان, نشستن در تاکسی و ربودن شیفت در کارخانه. مرد پرسید: او را به خانه اش اما در وسط خیابان به یاد او که او را فراموش کرده بود کیف پول خود را با پول و تلفن در قفسه های خود سکس با نوکر خانه را شخصی. او از راننده خواست به پرتاب آن را بدون پرداخت در پیشبرد اما بانوی جوان است که نقش ظالمانه متکبر و دستور داد که "خرگوش" برای یک عضو اگر او می خواهد برای دیدار با. سیاه پوست بود و نه حیرت زده کرد از راننده تاکسی اما پس از آن متوجه شد که آنها می خواستند به استفاده از آن به عنوان یک ابزار عشق جایی در کنار جاده.